|
|
|
تالارهای بحث و گفتگو -> خاطرهها، نظرات، ضرب المثل ها و رسوم محلی -> نظرات و ديدگاهها -> خانه پدري |
نویسندگان |
نوشتهها |
alipanaah کاربر عادی |
خانه پدري | تاریخ ارسال: 1386/11/4- 21:02 | |
|
|
 تاریخ ثبت نام: 1386/3/20 تعداد پستها: 12 |
درزماني نه چندان دور
وقت جست وخيز كودكيم
بود كانون مان برجا
خانه واهل خانه هم سر پا
مادرم شيرگوسفند مي دوشيد
چشمه مهر بود ومي جوشيد
كودكان گرد مادر و پدرم
هريكي رخت كار مي پوشيد
اين يكي راهي باغ بود
ديگري روانه دشت
اين يكي علوفه مي آورد
ديگري درپي جمع هيزمها
اما بعد سي سال و اندي
آمدم ازره دور باشوقي بسيار
تا بيابم اثري يا كه نشاني . افسوس!!
هرچه مانده است تلي ازخاك است
نه چراغش روشن !
ماكيانش گم !
ساكنانش ناپيدا !
سقف و بامش آوار !
دير زماني است دراين دير خراب
نه اثرازمادرم مانده در آن
نه صداي پدرم آيد به گوش
نه سراغي از سنگي لابه لاي ديوار
كه نگهدارش بود وزن سقفش بر دوش
تقديم به هموطنان داود علي پناه
|
برگشت به بالای صفحه |
|
|
|
|
براى نوشتن در محفل بحث و گفتگو باید در پایگاه ثبت نام کنید. براى ثبت نام در پایگاه اینجا را کلیک کنید. براى ورود به پایگاه با نام کاربری خود اینجا را کلیک کنید.
|
|
|
|
|
|
|